اولین مروارید
گل پسرمامانی اولین مرواریدت مبارک. چندروزی بود که خیلی دستت توی دهنت میکردی انروز وقتی خندیدی چشمم به یه مروارید سفید وکوچولو افتاد، خیلی ذوق کردم عزیزم. ماملن جون وباباجون هم خیلی خوشحال شدن. بابا امیر پیشمون نیست من هم بهش نگفتم تا خدش بیاد وکلی ذوق کنه
نویسنده :
مامان زهره
18:27
پارسا ولباسشویی
گل پسر دیروز بابایی اومدن اصفهان. وقتی بابایی رو دیدی خیلی خوسحال شدی وذوق کردی. راستی گل مامان یه چیزی رو خیلی دوست داری وساعتها حاضری اونجا بنشینی، می دونی چیه مامانی؟ لباسشویی خیلی بانمک بهش نگاه میکنی گل کوچولوی من.. ...
نویسنده :
مامان زهره
12:43
ماه نهم
کوچولوی من 9 ماهه شدی، مبارک عزیزم. ایشالا همیشه سالم باشی گلکم بالاخره به سنی رسیدی که بتونی بدون کمک بنشینی، خیلی دوست داشتم به این لحطه برسی. دورت رو پر از اسباب بازی میکنیم وتوهم بازی وپرتاب... نفس مامان زود بزرگ شو وهمدم مامان وبابایی باش.... ...
نویسنده :
مامان زهره
12:33
ماما
عزیز مامان خدارو شکر خیلی بهتر شدی. اون دونه ها رفتن و چند روزه که تخم مرغ هم می خوری وواکنشی نداشته گل مامان. راستی عزیزکم دیشب برای اولین بار گفتی ماما... خیلی دوست دارم کوچولوی قشنگم.
نویسنده :
مامان زهره
12:17